کد مطلب:326795 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:255

اختلاف و جدائی
در دوره ی اقامت در ادرنه یا به قول بهائی ها «ارض السر» بود كه
یكباره میرزا حسینعلی مقصود خود را علنی ساخت و رازی را كه مدتها در دل نهان كرده بود آشكار و پیروان باب را به خود دعوت نمود و ازل را فاقد صلاحیت قلمداد كرد. خلاصه جنگ در گرفت و وی، استقلال مذهب خود را اعلان نمود. از همین تاریخ به قول مورخ بهائی «عنوان مذهب بابی به عنوان بهائی» تبدیل گردید، مگر كسانی كه «پیروی از ازل نموده به سر منزل بهائیت ورود نكردند». حاجت به تذكار نیست كه چون میرزا حسینعلی به خود لقب بهاءالله داده بود، مریدانش به بهائی شهرت یافتند. لقب بهاء هم مقتبس است از كلمه بهاء كه باب زیاد به كار برده و او نیز از اولین قسمت از دعای سحر كه: اللهم انی اسئلك من بهائك با بهاه و كل بهائك بهی، اللهم انی اسئلك ببهائك كله گرفته است. كار اختلاف دو برادر به جائی رسید كه در - غذای یكدیگر سم ریختند و به قول بهائیها رعشه ی دست میرزا حسینعلی نتیجه ی سم بوده. بهاءالله كه قدر جان خود را می دانست و از روز اول هم در معارك و مهالكی كه سایر بابیه خود را انداختند، وارد نشده بود پس از اعلان دعوت نیز، طریقه ی مبارزه رو یا روی را كنار گذاشته پای از جنگ و ستیز فراكشید (اما از ترور و ضربت مخفی زدن دریغ - نكرد) چه در این طریقه و روش دین سازی، هم شخص دین ساز، از - خطرات بر كنار است و هم افراد مردم چون خود را با خطر مواجه نمی بینند بیشتر به دین وی وارد می شوند، تا در مذهبی كه اساسش بر شورش و انقلاب بر ضد دولت و حكومت باشد. میرزا حسینعلی تجربه آموخته - بود كه در دین انقلابی باب نه مؤسس ماند نه حروف حی این بود كه طریقه
و تاكتیك را عوض كرد و «قتال و جدال و دفاع و جهاد» را كه مایه ی خطر بود كنار گذاشت و به اصطلاح «علم و عرفان و نطق و بیان جای سیف و سنان را گرفت». البته این طریقه با صرفه تر بود، زیرا در نطق و بیان كمتر خطر جان است.